سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 تعداد کل بازدید : 207465

  بازدید امروز : 2

  بازدید دیروز : 26

ترنم بهاری

[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

 

 

 

درباره بارون

ترنم بهاری
فاطمه حاجی زاده
ای پیر هوای خوانگاهم هوس است / طاعت نکند سود گناهم هوس است.یاران همه سوی کعبه کردند رحیل /فریاد زمن گناهگاهم هوس است.

 

لینک به لوگوی من

ترنم بهاری

 

یادگاریا

سر آغاز کلام
شب و من و تو
چشم ها را باید شست
فریاد اما بی صدا
گناهم یه جور مریضیه
بیا با خدا رو راست باشیم
یه تلنگر
دست خالی و سفر!
و یک روز وعده خدا خواهد آمد
موجی تو ترنم بهاری
اینه اخلاق محمدی (ص) رفاقتا اینطوریه ؟ ! ؟
*# صد تبریک و هزار شادباش#*
اینه رسمش !؟!؟
چشماتونو رو خدا نبندین
ولی کفش هست !
آسمان ابریست . . .
لایه ی اذن و تقوی
چشمتون روز بد نبینه

لینک همسایه ها

شب و تنهایی عشق
ಌಌتنهاترین عشق یه عاشق دل شکستهಌ᠐
نشانه
بچه شهید(به یاد شهدا)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
صفحات خط خطی
خط بارون
دوزخیان زمین
گلهای د نیا
بدون شرح
افرایش صدای گوشی+راه کسب درآمد از اینترنت+عکس بازیگران خانم خارج
نگاهم برای تو
منتظر
صمیمانه
پرسمان قران
توهمات قرن 21
دیــار عـاشقـان
گنجینه قصار
آسمان تکیه به دستان تو دارد عباس
پرواز
زیر آسمان خدا
در گوشی با خدا
انتظار
.:تـــــیم آی تــــــــــی:.
به سوی حقیقت
موجیم که اسودگی ما عدم ماست
یوسف
ساغر مینایی
طرح روزه داری از ولادت تا ولادت در وبلاگ بسیجی 57
وبلاگ شخصی محمد صدارت
سایه ی معشوق
سفر به مدار عشق
به خود اییم و بخواهیم،که انسان باشیم...
کوثر
ندای آسمانی
عطر گل یاس
مسائل جنسی
من دل
پایگاه حوزه
صهبای شهود
سایت شهید آوینی
کشکول
گروه علمی فرهنگی ایات بینات
بچه های مسجد رسول اکرم(ص)

لوگوی همسایه ها

































 

خوندنیای جالب اما دقیق

 

 

آوای آشنا

 

فهرست موضوعی یادداشت ها

تفکر . تلنگر . دل نوشته . کلام دوست .

 

حضور و غیاب

یــــاهـو

 

اشتراک

 

 

[ و شنید مردى دنیا را نکوهش مى‏کند فرمود : ] اى نکوهنده جهان ، فریفته به نیرنگ آن ، به ژاژهایش دلباخته و به نکوهشش پرداخته . فریفته دنیایى و سرزنشش مى‏نمایى ؟ تو بر دنیا دعوى گناه دارى ، یا دنیا باید بر تو دعوى کند که گنهکارى ؟ دنیا کى سرگشته‏ات ساخت و چسان به دام فریبت انداخت ؟ با خفتنگاههاى پدرانت که پوسیدند ؟ یا با خوابگاههاى مادرانت که در خاک آرمیدند ؟ چند کس را با پنجه‏هایت تیمار داشتى ؟ و چند بیمار را با دستهایت در بستر گذاشتى ؟ بهبود آنان را خواهان بودى ، و دردشان را به پزشکان مى‏نمودى . بامدادان ، که دارویت آنان را بهبودى نداد ، و گریه‏ات آنان را سودى . بیمت آنان را فایدتى نبخشید ، و آنچه خواهانش بودى به تو نرسید ، و نه به نیرویت بیمارى از آنان دور گردید . دنیا از او برایت نمونه‏اى پرداخت ، و از هلاکتجاى وى نمودارى ساخت . دنیا خانه راستى است براى کسى که آن را راستگو انگاشت ، و خانه تندرستى است آن را که شناختش و باور داشت ، و خانه بى نیازى است براى کسى که از آن توشه اندوخت ، و خانه پند است براى آن که از آن پند آموخت . مسجد محبان خداست ، و نمازگاه فرشتگان او ، و فرود آمد نگاه وحى خدا و تجارتجاى دوستان او . در آن آمرزش خدا را به دست آوردند و در آنجا بهشت را سود بردند . چه کسى دنیا را نکوهد حالى که بانگ برداشته است که جدا شدنى است ، و فریاد کرده است که ناماندنى است ، گفته است که خود خواهد مرد و از مردمش کسى جان به درنخواهد برد . با محنت خود از محنت براى آنان نمونه ساخت ، و با شادمانى‏اش آنان را به شوق شادمانى انداخت . شامگاه به سلامت گذشت و بامداد با مصیبتى جانگداز برگشت ، تا مشتاق گرداند و بترساند ، و بیم دهد و بپرهیزاند . پس مردمى در بامداد پشیمانى بد گوى او بودند و مردمى روز رستاخیز او را ستودند . دنیا به یادشان آورد ، و یادآور شدند . با آنان سخن گفت و گفته او را راست داشتند . و پندشان داد ، و از پند او بهره برداشتند . [نهج البلاغه]

اینه رسمش ؟!؟!؟

نویسنده:فاطمه حاجی زاده::: دوشنبه 87/2/16::: ساعت 2:18 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

 

سلام همسایه ها 

 

یه گِله دارم از همه  ، یه شکایت یه سوال

اینه رسمش...اینه رسمش؟!؟!؟

نه ! اینه رسمش... 

بابا ما که اینهمه از بارون گفتیمو رحمت و طراوتو حیات ؛ هیچی به هیچی

بعد از اینهمه گرما و سوز آفتاب و هوار از بی آبی و خشکسالی اینه رسمش

مگه همین شماها نبودین که بعد از نماز دعای بارون میخوندین و خدا خدا میکردین بارون بیاد

مگه نمیگفتین بارون بیاد تا هوا پاک و خنک بشه ، اینطوریه؟

حالا که بارون اومد همه یادتون رفت.........

 

آخی  یکم سبک شدم    ...

 

راستشجریان ازین قراره که  جمعه من و چند تا از دوستانم رفته بودیم نمایشگاه کتاب تو مصلی ؛ حول و هوش ساعت 2 بعد از ظهر بود ، تازه جمعیت از تو نماز خونه بیرون اومده بودن که یه دفعه دیدم آسمون گریش گرفت ؛ قطره قطره رحمت خدا جاری شد

ما که همینطوری وسط محوطه ی بیرون شبستان ماتمون برده بود به آسمون

دونه های درشت بارون میخورد تو صورتمون

منکه از شادی تو پوست خودم نمیگنجیدم ؛ دلم میخواست همینطوری ذل بزنم به ابرا که یه قطره بارون ریخت تو چشمو سرمو انداختم پایین

وقتی به خودم اومدم دیدم همه دارن میدوون ؛ هر کی هر چی دستشه گرفته رو سرشو تند تند میره به سمت شبستان

بعضیام که انگار از قبل فکرشو کرده بودن چتراشونو باز کرده بودن و میگفتن وای کتابامون خیس نشه

اوناییم که تو صف عابر بانکا بون همه رفته بودن زیر بُرد تبلیغاتی که اونجا زده بودنو زیر لب میگفتن ای بابا حالا که نوبت ما شد بارون گرفت

نه صدای شکری بود و نه لبخند رضایتی

از ترس اینکه مریض نشن یا دیرشون نشه دعا دعا میکردن زودتر تموم  شه تا به کارشون برسن

منو دوستامم که تعجب کرده بودیم ازینهمه استقبال پر شور داشتیم از بقیه عکسای یادگاری میگرفتیم

 

حیف که خیلی زود دعاشون به گوش آسمون رسید ؛ آسمون اشکاشو پاک کرد و هوا دوباره آفتابی شد

حیف

 

میگم  خدایا اگر ما شایستگی اینو نداریم که شامل رحمت تو باشیم ، لطفو مهر تو شایستگی و وسعت داره تا ما رو در بر بگیره

خدا جون نکنه به خاطر ناشکریامون از رحمتت محروممون کنی که تو تو رئوفتر و مهربانتر از وصف و فکر منی

 

از آسمونم شرمنده ام که طاقت اشکاشو نداریم  و زود یادمون میره شاید اونم دلش بگیره

 

یا حق



وب نوشته های من

کلام دوست (الله الصَّمَد)
دوباره سلام و دوباره آغاز کلام
[عناوین آرشیوشده]


[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

©template designed by: www.persianblog.com